-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن مستم نمیدانم کجا می میخورد دیگر که من مستم
2 وجودم را عدم پیمانه تکلیف میبخشد اگر در پیرهن مخمور باشم در کفن مستم
3 مده پیمانه با پیمانه محشر چه خواهی کرد تغافلپیشه وقتی میشوی آگه که من مستم
4 به یاد جلوهای از شوق رویی باغها دارم به پای سرو در رقصم به بوی یاسمن مستم
5 سر هر مو چراغان خیالم تردماغی بین نیم پروانه اما از شراب سوختن مستم
6 گلستان کردهام جان را چراغان کردهام دل را نگنجد بلبل و پروانه در جایی که من مستم
7 ره سودای زلفش منزل آسودگی دارد به بوی نافه سر کردم سراغی در ختن مستم