ز اشکم غنچه در هرجا گلاب از اسیر شهرستانی غزل 537

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

ز اشکم غنچه در هرجا گلاب رنگ می‌گیرد

1 ز اشکم غنچه در هرجا گلاب رنگ می‌گیرد به خود کار شکفتن تا قیامت تنگ می‌گیرد

2 کسی فیض شهادت پیشتر از من نخواهد یافت اگر قاتل به جرم عذرخواهی لنگ می‌گیرد

3 نوای خارج ساز جرس آهنگ می‌گیرد اگر تیغ زبانش از خموشی زنگ می‌گیرد؟

4 نمی‌دانم چه حال است این چه حال است این که من دارم ز مستی شیشه‌ام از خود سراغ سنگ می‌گیرد

عکس نوشته
کامنت
comment