- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز استخوان ساخته صنعتگر قدرت درمی که وطن در دلش آن گوهر تابان دارد
2 با وجودی که ندید است کس از درج او را مشتری بیحد و جوینده فراوان دارد
3 هرکه دیدش به هوا تا ننماید او را از شعف در دهنش گیرد و پنهان دارد
4 شبچراغی است که شمع همه کس روشن از اوست با گدا رابطه و قرب به شاهان دارد
5 نیستش منتی از تربیت مهر و سحاب زر خورشید توقع نه ز باران دارد
6 خون و شیر است که جوشیده و او گشته عیان نسبتی لیک نه با این و نه با آن دارد
7 نه عقیق است و نه الماس و نه یاقوت و نه لعل آشنایی نه به سیلانی و مرجان دارد
8 نه زمرد نه زبرجد نه خزف نه لؤلؤ نه ز دریا خبر و نه اثر از کان دارد
9 ضعف پیری اگرش مایده روح کند همچو گل خنده رنگین به جوانان دارد