- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سجده بنیادی بساز ای جبهه با افتادگی سایه را نتوان ز خود کردن جدا افتادگی
2 از شعاع مهر یکسر خاکساری میچکد بر جبین چرخ هم خطیست با افتادگی
3 سجده را در خاک راهش گر عروج آبروست میشود چون دانهام آخر عصا افتادگی
4 نیست راحت جز به وضع خاکساری ساختن با زمین سرکن چو نقش بوریا افتادگی
5 استقامت نیست ساز کهنهٔ دیوار جهد عضو عضوت میزند موج زپا افتادگی
6 بی عرق یک سجده از پیشانی من گل نکرد میکند بر عجز حالم گریهها افتادگی
7 چون غبار رفته از خود دست و پایی میزنم تا به فریادم رسد آخر کجا افتادگی
8 آستانش از سجودم بسکه ننگ آلوده است آب میگردد چو شبنم ازحیا افتادگی
9 تا به چشم نقش پایی راه عبرت واکنم پیکرم را کاش سازد توتیا افتادگی
10 با کمال سرکشی بیدل تواضع طینتم همچو زلف یار مینازد به ما افتادگی