پر گشت دل از راز نهانی که مرا از وحشی بافقی غزل 91

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست

1 پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست نامحرم راز است زبانی که مرا هست

2 با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت از درد همین است فغانی که مرا هست

3 ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری با عربده سخت کمانی که مرا هست

4 مشهور جهان ساخت بر آواز عزیزش در کوی تو رسوای جهانی که مرا هست

5 بادیست که با بوی تو یک بار نیامیخت این محرم پیغام رسانی که مرا هست

6 محروم کن گردنم از طوق دگرهاست از داغ وفای تو نشانی که مرا هست

7 یک خندهٔ رسمی ز تو ننهاده ذخیره این چشم به حسرت نگرانی که مرا هست

8 زایل نکند چین جبین و نگه چشم بر لطف نهان تو گمانی که مرا هست

9 وحشی تو بده جان که نیاید به عیادت این یار خوش قاعده دانی که مرا هست

عکس نوشته
کامنت
comment