- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پر نارساست سعی تحیر کمند او ای ناله همتی ز نهال بلند او
2 برقی به ماه نو زد و گردی به موج گل از ابروی اشارهٔ نعل سمند او
3 ناسور را به داغ دوا میکنند و بس جز سوختن چه چارهکند دردمند او
4 آنجا که برق جلوهٔ او عرض ناز داشت آیینه بود مجمرو جوهر سپند او
5 زنهار! ازحلاوت دنیا، مخور فریب تا زندگیت تلخ نگردد ز قنداو
6 تیغیست آسمان که به انداز زخم صبح دندان نماست جوهرش از زهرخند او
7 قصر فنا اگر چه ز اوهام برتر است یک لغز وار بیش ندیدم کمند او
8 بیخوابی فسانهٔ طوبی که میکشد ماییم و سایهٔ مژههای بلند او
9 بیدل مباش ایمن از آفات روزگار چون مار خفته در بن دندان گزند او