1 فروز باسلیق مرا ترسا بگشود بامداد به نِشکَرده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا تو آن خیش ببستی به سر اندر ، پسرا بر دلم گشت فزون از عدد ریشه ش ریش
2 ماهرویا ، به سر خویش ، تو آن خیش مبند نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟
1 نان سیاه و خوردی بی چَربو و آنگاه مَه به مَه بود این هر دو
1 ما را بدان لب تو نیاز است در جهان طعنه مزن که با دو لب من چرا چَخی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به