-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از زلف هر کجا گرهی برگشادهای بر هر دلی هزار گره برنهادهای
2 در روی من ز غمزه کمانها کشیدهای بر جان من ز طره کمینها گشادهای
3 بر هرچه در زمانه سواری به نیکوئی الا بر وفا و مهر کز این دو پیادهای
4 گفتی جفا نه کار من است ای سلیم دل تو خود ز مادر از پی این کار زادهای
5 دیدی که دل چگونه ز من در ربودهای پنداشتی که بر سر گنج اوفتادهای
6 گفتی که روز سختی فریاد تو رسم سخت است کار بهر چه روز ایستادهای
7 خاقانی از جهان به پناه تو درگریخت او را به دست خصم چرا باز دادهای