از باده عشرت تو و رخسار از طبیب اصفهانی غزل 148

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

از باده عشرت تو و رخسار چو ماهی

1 از باده عشرت تو و رخسار چو ماهی وز شرم محبت من و دزدیده نگاهی

2 عادت بستم کردی و ترسم که مبادا وقتی ز دل سوخته ای سرزند آهی

3 گر عشق تو بگداخت تنم را عجبی نیست با شعله آتش چکند مشت گیاهی

4 آن بلبل خونین جگرم من که درین باغ جز بال و پر سوخته ام نیست پناهی

5 در بادیه عشق بجائی نبری راه تا در گرو دوری ونزدیکی راهی

6 دیگر دل پر داغ طبیب از که غمین است؟ کز جوش سرشگم نبود فرصت آهی

عکس نوشته
کامنت
comment