1 از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم جوشد پر پروانه ز هر ذرهٔ خاکم
2 بیتابی من عرض نسبنامهٔ مستی است چون موج می از سلسلهٔ ریشهٔ تاکم
3 دود نفس سوختهام طرهٔ یار است کآن را نبود شانه به جز سینهٔ چاکم
4 تهمتکش آلایش هستی نتوان شد چون عکس ز تردامنی آینه پاکم
5 آهم، شررم، اشکم و داغم، چه توان کرد چون شمع درین بزم به صد رنگ هلاکم
6 ای همت عالینظران دست نگاهی تا چند برد پستی طالع به مغاکم
7 گردم چمن رنگ نبالد چه خیال است عمریست که در راه تمنای تو خاکم
8 چون غنچه ز شوق من دیوانه مپرسید گل نیز گریبان شده از حسرت چاکم
9 خاشاک به ساحل رسد از دست رد موج از تیغ اجل نیست درین معرکه باکم
10 از بال هما کیست کشد ننگ سعادت بیدل ز سر ما نشود سایهٔ ما کم
دیدگاهها **