1 از کوی تو تا کوی من ای شمع طراز دریاست ز اشک من همه راه دراز
2 گر هست درآمدن بهکشتیت نیاز زان دل که زمن ربودهای کشتی ساز
1 چون خُلد شد خراسان با شادی مُخلٌد از شاه با سعادت محمودِ بن محمد
2 شاهی که بود خواهد تا دامن قیامت هم ملک او مُهَنّا هم بخت او مؤیّد
1 خدای عرش گواه و زمانه آگاه است که دین عزیز به سلطان دین ملکشاه است
2 شهی که خاطر پاک و ضمیر روشن او ز هر هنرکه خدا آفریده آگاه است
1 ای دلبری که زلف تو دام است و چنبرست دامیّ و چنبری که همه مشک و عنبرست
2 رخسار توگُل است و بناگوش تو سمن گل در میان دام و سمن زیر چنبرست