1 از تو ننالم به هیچکس که به دشمن شرط نباشد بدوستان گله کردن
2 یک دلی اندرجهان کجاست که با او یک گله بتوان ز یار ده گله کردن
1 ای شاه شیر زهره، شکارت خجسته باد فیل دمان بخام کمند تو بسته باد
2 باز تو را که شاه طیور است چون عقاب از گوسفند تخته افلاک مسته باد
1 خسر و خسرو نشان شاهی که جز بر لفظ او نیک بختی کم فرستد تحفه و زادی مرا
2 آن جهان بختی که الا ز آستین فرخش روی ننمودست در عالم کف رادی مرا
1 خهی شاه انجم و فی الله ظلک نهادی قدم در حریم مبارک
2 بجائی رسیدی که یک برق لمعت سواد شب و روز عالم کند حک