- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ازین مجلس نمی خیزد دمی کاحیا کند گوشی پیاله چشم بگشاید صراحی واکند گوشی
2 گران شد حسن شمع از بذله سنجان مطربی خواهم که از تحریر گلبانگ غزل گویا کند گوشی
3 اگر می در خروش آید دم مطرب به جوش آید سر معنی طلب با صد زیان سودا کند گوشی
4 طنین بال مور از لهجه داود یاد آرد درین پرده مگس بر نغمه عنقا کند گوشی
5 مرا صد شرح غم بر روی هم افتاد و او خود را به تمکین نکته ای پرسد، به استغنا کند گوشی
6 کسی ذوق از مقامات هزار ما تواند کرد که از هر عضو همچون شاخ گل پیدا کند گوشی
7 ضمیر پرگهر دارم قرین ابر نیسانی سخن را مستمع خواهم که چون دریا کند گوشی
8 زلیخایی بباید تا حدیث عشق و سودا را ز سر معجر براندازد به رغبت واکند گوشی
9 در بیت الحزن یعقوب بندد گر بشیر آید پریشان گرددش خاطر که بر هرجا کند گوشی
10 درین مجلس که کس نام و سلام کس نمی گیرد نیازی عرضه خواهم کرد اگر پروا کند گوشی
11 «نظیری » کیست؟ مسکینی به اهل فقر هم صحبت نه پیش جم برد عرضی، نه بر دارا کند گوشی