-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم که در غمش بگریبان نمی رسد زورم
2 هزار بار ازین همرهان گسستم و باز فلک نهشت جدا همچو تار طنبورم
3 سرم بغیر گریبان فرو نمی آید بدستگاه قناعت ز بسکه مغرورم
4 چنینکه صورت خامم کدورت انگیزست ببزم دهر تو گوئی چراغ بینورم
5 ز خلق راحت تنهائیم رهانیده بکنج خلوت خود در بهشت بیحورم
6 بباغ دهر خس آشیانه را مانم که در میان طراوت ز خرمی دورم
7 ز ضعف بار مداوا نمی توانم برد طبیب را چه گنه گر همیشه رنجورم
8 نیافتم هنری بهتر از سبکباری اگر ندارم چیزی ببار معذورم
9 در انتظار خرابی بسر رود عمر کلیم همچو حباب آنزمان که معمورم