از حسرت شمع رخت، افتاده از شاطرعباس صبوحی غزل 61

شاطرعباس صبوحی

آثار شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی

از حسرت شمع رخت، افتاده در طرف چمن

1 از حسرت شمع رخت، افتاده در طرف چمن یکجا صبا، یکجا خزان، یکجا گل و یکجا سمن

2 برقع ز عارض برفکن تا عالمی شیدا شود فوجی ز رو، بعضی ز مو، خلقی ز لب، من از دهن

3 چون در تکلّم می‌شوی از حسرتت گم می‌کند سوسن زبان، قمری فغان، بلبل نوا، طوطی سخن

4 اندر خرامشهای تو از طرف بستان می‌فتد سرو از قد و آب از روش، رنگ از گل و حالت ز من

5 ببرید خیاط ازل دو جامه بر اندام ما بهر تو گلگون قبا، وز بهر من خونین کفن

6 هر گه که بنشینی ز پا، برگرد سر می‌گرددت شمع از زمین، ماه از زمان، عقل از سر و روح از بدن

7 از وصف آن خورشید رو، پرسد صبوحی گفتمش: رخساره مه، زلفان سیه، چشمان غزال، ابرو ختن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر