1 ای ازلم ولانسلمت، خلق به تنگ در فن جدل، بسته دل سخت تو زنگ
2 از بحث و جدل، کسی نگردد فاضل این ملک نمیتوان گرفتن با جنگ
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اگر نه دیده بینایی تو معیوب است هرآنچه جلوه درین پرده میکند خوب است
2 خموش بودن عشاق در مقام رضا بعرض حال دو بالای اوج مقلوب است
1 قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را برون افتاد چون چنگ از بدن تار نفس ما را
2 گلستانی که بیسرو قد رعنای او باشد خیابانش ز دلگیری بود چاک قفس ما را
1 مرد روشندل، ز نقص خویشتن شرمنده است ماه نو از ناتمامی،سر بزیر افگنده است
2 هیچ کافر بسته زنار خود بینی مباد از خود آزاد است هرکس کو خدا را بنده است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به