- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از جرعه جام گوهری لؤلؤ لا لا ریخته یا دست ساقی بر ثری عقد ثریا ریخته
2 ریزد خم از جوش شراب از حلق یاقوت مذاب این بحر جوشان بین کز آب آتش بر اعضا ریخته
3 آن لعبت ترسانگر از لب مسیح آسانگر و آن آب آتش سانگر آب مسیحا ریخته
4 از خوی نگار سیمتن دارد به مه عقد پرن وز طره بر برگ سمن مشک مطرا ریخته