-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از غم هستی چو رستم غمگسار آمد بدست چون گسستم رشتهٔ اغیار یار آمد بدست
2 خود چو رفتم از میان دیدم هم او را در کنار نقش خود چون شستم آن زیبا نگار آمد بدست
3 بهر آن جان جهان دادم جهانی جان بجان جان چو دادم در رهش جان بیشمار امد بدست
4 در دلم جا کرد عشقش اختیار از من گرفت چون مرا از من برون کرد اختیار آمد بدست
5 سرنهادم بر سرعشق از جهان پرداختم پا زهرکاری کشیدم تا که کار آمد بدست
6 عاقبت بین گشتم و از پیش کردم کار خویش آنچه در امسال میبایست پار آمد بدست
7 جانم از عشق جوانی تازه شد پیرانه سر در خزان عمر بازم نوبهار آمد بدست
8 نیش مژگان در دلم چندی بحسرت میشکست خار در دل کاشتم تا گلعذار آمد بدست
9 آنچه میجوئید یاران در کتاب فلسفه فیض را از سنّت هشت و چهار آمد بدست