از غم هستی چو رستم غمگسار از فیض کاشانی غزل 134

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

از غم هستی چو رستم غمگسار آمد بدست

1 از غم هستی چو رستم غمگسار آمد بدست چون گسستم رشتهٔ اغیار یار آمد بدست

2 خود چو رفتم از میان دیدم هم او را در کنار نقش خود چون شستم آن زیبا نگار آمد بدست

3 بهر آن جان جهان دادم جهانی جان بجان جان چو دادم در رهش جان بیشمار امد بدست

4 در دلم جا کرد عشقش اختیار از من گرفت چون مرا از من برون کرد اختیار آمد بدست

5 سرنهادم بر سرعشق از جهان پرداختم پا زهرکاری کشیدم تا که کار آمد بدست

6 عاقبت بین گشتم و از پیش کردم کار خویش آنچه در امسال میبایست پار آمد بدست

7 جانم از عشق جوانی تازه شد پیرانه سر در خزان عمر بازم نوبهار آمد بدست

8 نیش مژگان در دلم چندی بحسرت میشکست خار در دل کاشتم تا گلعذار آمد بدست

9 آنچه میجوئید یاران در کتاب فلسفه فیض را از سنّت هشت و چهار آمد بدست

عکس نوشته
کامنت
comment