1 از جوش دلم دیده پر از پاره خون است در چشم ترم هر مژه فواره خون است
2 من گریهکنان بر سر آن کوی و ز هر سو خلقی به سرم جمع به نظاره خون است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 لیلیاش در دل و گوشش به صدای جرس است یا رب این مغلطه مجنون ترا با چه کس است
2 میبرد برگ گلی باد ز گلزار برون بلبلی در پس دیوار مگر در قفس است؟
1 گشادی طره و مشک ختن سوخت نقاب از رخ فکندی و چمن سوخت
2 اسیران غمت را آتش عشق چو تار شمع در یک پیرهن سوخت
1 شب شود روز از خیال عارض جانان ما شمع گو منت منه بر کلبه احزان ما
2 بر لب استغفار و در دل نقش روی و زلف یار بت درون پیرهن میپرورد ایمان ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به