جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

از از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 185

غزل 185 ام از 6329 غزلیات

از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا

1 از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا هر ذره خاک ما را آورد در علالا

2 سینه شکاف گشته دل عشق باف گشته چون شیشه صاف گشته از جام حق تعالی

3 اشکوفه‌ها شکفته وز چشم بد نهفته غیرت مرا بگفته می خور دهان میالا

4 ای جان چو رو نمودی جان و دلم ربودی چون مشتری تو بودی قیمت گرفت کالا

5 ابرت نبات بارد جورت حیات آرد درد تو خوش گوارد تو درد را مپالا

6 ای عشق با توستم وز باده تو مستم وز تو بلند و پستم وقت دنا تدلی

7 ماهت چگونه خوانم مه رنج دق دارد سروت اگر بخوانم آن راستست الا

8 سرو احتراق دارد مه هم محاق دارد جز اصل اصل جان‌ها اصلی ندارد اصلا

9 خورشید را کسوفی مه را بود خسوفی گر تو خلیل وقتی این هر دو را بگو لا

10 گویند جمله یاران باطل شدند و مردند باطل نگردد آن کو بر حق کند تولا

11 این خنده‌های خلقان برقیست دم بریده جز خنده‌ای که باشد در جان ز رب اعلا

12 آب حیات حقست وان کو گریخت در حق هم روح شد غلامش هم روح قدس لالا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا

شاعر شعر از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا چه کسی است ؟

شاعر شعر از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا چیست ؟

قالب شعر از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا غزل است

مضمون اصلی شعر از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر