- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از شناسایی شه عادل آنکه دوران ندیده چون او شه
2 آن محیط کرم که گوش سؤال نشیند از زبان جودش نه
3 آرزوها ز نقطه جودش صد، هزار است و، ده صد و یک، ده
4 خرد از رای او گرفته فروغ زآفتاب است روشنایی مه
5 بالد از آشنایی عفوش پیرهن پیرهن بخویش گنه
6 میر دیوان چو گشت «زینل خان » آن ز نیک و بد جهان آگه
7 معدلت پیشه خان عالیشان سر آزادگان و بنده شه
8 از گریبان اهل حق عدلش کرده دست خلاف را کوته
9 در ترازوی عدل او نکند کوه یک جو زیادتی برکه
10 گر نویسند از گشاد کفش صفحه دیگر بخود نگیرد ته
11 میر دیوان چو گشت، شد تاریخ: «میسر دیوان عدل شاهنشه »