- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از دل که برد آرام حسن بتان خدا را ترسم دهد بغارت رندی صلاح ما را
2 ساز و شراب و شاهد نی محتسب نه زاهد عیشی است بی کدورت بزمیست بی مدارا
3 مجلس ببانک نی ساز مطرب سرود پرداز ساقی مهٔ دل افروز شاهد بت دل آرا
4 با اینهمه چسان دین در دل قرار گیرد تقوی چگونه باشد در کام کس گوارا
5 از محتسب که ما را منع از شراب فرمود ساغر گرفت بر کف میخورد آشکارا
6 آن زاهدی که با ما خشم و ستیزه میکرد شاهد کشید در بر فی زمره السّکارا
7 فهمید عشق زاهد شاهد گرفت عابد میخانه گشت مسجد واعظ بماند جا را
8 چون طبع ما جوان شد با پیر کی توان بود کر چلّه را بماندیم معذور دار ما را
9 فیض از کلام حافظ میخوان برای تعوید دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را