1 از دل راد او رود رادی زان دل راد دارم آزادی
2 زردی از رخ ز دودش آن دل راد ای دل راد ، داد او دادی
3 درد دارد ز زار دل زارش ای دل راد ، داد او دادی
1 خسروا ، چون تو آسمان نارد خدمت و زمانه بگزارد
2 باد را هیبت تو بر بندد کوه را حملهٔ تو بردارد
1 تویی که تیغ ترا شد مسخر آتش و آب فگند هیبت تو زلزله در آتش و آب
2 چه باک از آتش و آبت ؟ که چون خلیل و کلیم ترا شدند مطیع و مسخر آتش و آب