1 از فیض هوا، سبز نگردد گل ما با آب روان، حل نشود مشکل ما
2 خواهیم زباغ، گر گشاد دل خویش گل پره شود، برای قفل دل ما
1 لوح دنیا از خط مهر و محبت ساده است ساده تر لوح کسی کو دل بدنیا داده است
2 داغ یاران، محنت دنیا، نفاق همدمان جمله اسباب گذشتن از جهان آماده است
1 بر سر خاک دوستان، پا نه و دیده برگشا رو نفسی بخود فرو، یک نفس از خودی برآ
2 لوح مزار دوستان، پیش نظر نه و، ببین صورت حال خود ازین، آینه بدن نما
1 شاد از غیرت ندیدم خاطر ناشاد را جلوه تا در بر کشید آن قامت شمشاد را
2 خردسالی تیره روزم کرد کز تابندگی پنجه خورشید سازد سیلی استاد را