-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از باغ باد بوی گل آورد بامداد وز گل مرا سوی مل سوری پیام داد
2 گفتا من آمدم تو بیا تا بروی من آزادگان ز خواجه بنیکی کنند یاد
3 خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه جود خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه راد
4 دستور شهریار که اندر سپاه او صد شاه و خسروست چو کسری و کیقباد
5 این شهریار تا ابد الدهر زنده باد وین خواجه جاودانه بدین شهریار شاد
6 شادند و بیغمند همه مردمان بدو چندانکه ممکنست بشادی همی زیاد
7 رادست شاه وخواجه همان راه برگرفت با شاه بس موافق و اندر خور اوفتاد
8 این راد مرد را بکه خواهم قیاس کرد کاندر جهان بفضل ز مادر چنو نزاد
9 از عدل و داد به چه شناسی درینجهان آراسته ست مجلس خواجه بعدل و داد
10 شرم و تواضعست مر او را ز حد بدر آری چنین بود چو خرد باشد اوستاد
11 ما را همی نشاند و شاهان ترک را آنجا ز بهر فخر بسر باید ایستاد
12 ایمن شداز بد و بهمه کامها رسید آنکس که پای خویش بدین خانه در نهاد
13 جاوید شاد باد و تن آسان و تندرست آن مهتر کریم خصال ملک نژاد
14 این نوبهار خرم و این روزگار خوش بر خسرو جهان و بر او بر خجسته باد
15 بدخواه اونژند و سر افکنده و خجل چون کل که از سرش برباید عمامه باد