از باغ باد بوی گل آورد از فرخی سیستانی قصیده 28

فرخی سیستانی

آثار فرخی سیستانی

فرخی سیستانی

از باغ باد بوی گل آورد بامداد

1 از باغ باد بوی گل آورد بامداد وز گل مرا سوی مل سوری پیام داد

2 گفتا من آمدم تو بیا تا بروی من آزادگان ز خواجه بنیکی کنند یاد

3 خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه جود خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه راد

4 دستور شهریار که اندر سپاه او صد شاه و خسروست چو کسری و کیقباد

5 این شهریار تا ابد الدهر زنده باد وین خواجه جاودانه بدین شهریار شاد

6 شادند و بیغمند همه مردمان بدو چندانکه ممکنست بشادی همی زیاد

7 رادست شاه وخواجه همان راه برگرفت با شاه بس موافق و اندر خور اوفتاد

8 این راد مرد را بکه خواهم قیاس کرد کاندر جهان بفضل ز مادر چنو نزاد

9 از عدل و داد به چه شناسی درینجهان آراسته ست مجلس خواجه بعدل و داد

10 شرم و تواضعست مر او را ز حد بدر آری چنین بود چو خرد باشد اوستاد

11 ما را همی نشاند و شاهان ترک را آنجا ز بهر فخر بسر باید ایستاد

12 ایمن شداز بد و بهمه کامها رسید آنکس که پای خویش بدین خانه در نهاد

13 جاوید شاد باد و تن آسان و تندرست آن مهتر کریم خصال ملک نژاد

14 این نوبهار خرم و این روزگار خوش بر خسرو جهان و بر او بر خجسته باد

15 بدخواه اونژند و سر افکنده و خجل چون کل که از سرش برباید عمامه باد

عکس نوشته
کامنت
comment