از بسکه غمت گداخت ما را از اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

از بسکه غمت گداخت ما را

1 از بسکه غمت گداخت ما را نتوان از ما شناخت ما را

2 در ششدر داو رشک بودیم دل برد ز غیر و باخت ما را

3 شرمنده دل چرا نباشیم هر چند که سوخت، ساخت ما را

4 صد زخم جگر نواز بردیم لعلش نمکین نواخت ما را

5 بی صرفه مهین شریک غم شد دل کاش نمی شناخت ما را

6 بودیم اسیر بینوایی عشق آمد و وانواخت ما را

عکس نوشته