1 از چشم ساقی مست شرابم بی می خرابم بی می خرابم
2 شوقم فزون تر از بی حجابی بینم نه بینم در پیچ و تابم
3 چون رشتهٔ شمع آتش بگیرد از زخمهٔ من تار ربابم
4 از من برون نیست منزلگه من من بی نصیبم ، راهی نیابم
5 تا آفتابی خیزد ز خاور مانند انجم بستند خوابم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دل من ای دل من ایدل من یم من کشتی من ساحل من
2 چو شبنم بر سر خاکم چکیدی و یا چون غنچه رستی از گل من
1 بهل افسانهٔ آن پا چراغی حدیث سوز او آزار گوش است
2 من آن پروانه را پروانه دانم که جانش سخت کوش و شعله نوش است
1 دماغم کافر زنار دار است بتان را بنده و پروردگار است
2 دلم را بین که نالد از غم عشق ترا با دین و آئینم چه کار است
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به