-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از ازل در رحم آنگه که حیاتم دادند یکنفس چاشنی عمر ثباتم دادند
2 بزم آفاق نمودند به من چون شطرنج آن زمان جای در این عرصه ماتم دادند
3 صبر و آرام و دل و هوش ز من بگرفتند وانگه از خط بناگوش براتم دادند
4 دوری و ظلمت هجران بنمودند اول بعد از آن ره به سوی آب حیاتم دادند
5 لقمهام را همه با خون جگر اندودند ظاهراً توشه هستی به زکاتم دادند
6 همچو قصاب ز حافظ طلبیدم یاری تا که همدوشی آن شاخ نباتم دادند