از آندمی که پدیدار از ادیب الممالک فراهانی غزل 20

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

از آندمی که پدیدار گشت هوش نخست

1 از آندمی که پدیدار گشت هوش نخست پی نماز کمر بست پیش یزدان چست

2 چو سرور است شد و چون بنفشه سر در پیش چو غنچه دوخت لب از گفتگوی و چون گل رست

3 سپس بگفته یزدان شد از سپهر بخاک نشست در سر دانا و مغز او را شست

4 ز کردگار رسیدش بگوش جان فر تاب که پیشوای جهانی و گفته گفته تست

5 کجا که باشی کفشیر هر شکسته کنی کجا که نیستی آنجا شکسته است درست

6 بگیر پورا دامان هوش و دست خرد مگیر گفت مرا یاوه و گزافه و سست

7 خرد رهی است کز او هر که هرچه جوید یافت خرد رهیست کزان هرکه هرچه خواهد جست

عکس نوشته
کامنت
comment