- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از آندمی که پدیدار گشت هوش نخست پی نماز کمر بست پیش یزدان چست
2 چو سرور است شد و چون بنفشه سر در پیش چو غنچه دوخت لب از گفتگوی و چون گل رست
3 سپس بگفته یزدان شد از سپهر بخاک نشست در سر دانا و مغز او را شست
4 ز کردگار رسیدش بگوش جان فر تاب که پیشوای جهانی و گفته گفته تست
5 کجا که باشی کفشیر هر شکسته کنی کجا که نیستی آنجا شکسته است درست
6 بگیر پورا دامان هوش و دست خرد مگیر گفت مرا یاوه و گزافه و سست
7 خرد رهی است کز او هر که هرچه جوید یافت خرد رهیست کزان هرکه هرچه خواهد جست