- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از عنبرت غبار چو بر یاسمین نشست شرمنده گشت نافه و در ملک چین نشست
2 شد خاک راه جمله تنم زان طمع که دید آمد خدنگ ناز تو و بر زمین نشست
3 هر ناوکی که بر دلم از غمزهات نشست از بهر بردن خرد و عقل و دین نشست
4 درکوی دوست این دل سرگشته صبح و شام از بهر شام طره و صبح جبین نشست
5 گفتی که تیغ میکشم و میکشم تو را بر درگه تو شاهدی از بهر این نشست