1 از فرقت آن سیمتن ماه جبین شد همچو قلم جسم من ز ارحزین
2 مسطرزده نامهٔ نوشتم سوی دوست یعنی تنم از هجر تو گردیده چنین
1 شبی دارم دراز و تیره همچون تار گیسویت دلی دارم پریشان همچو موی عنبرین بویت
2 ز مژگان خارها درجویبار دیدگان بستم که ماندلخت دل وزصاف اشک آبی زنم کویت
1 دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش
2 در همه جا با همه دیده بدلدار دوز از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش
1 ای نقش چکل چوگل محدث لم تحلف ان تفی و تحنث
2 از هجر رخ تو تلخ کامم عن منطق المنی تحدث
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به