1 از فرقت آن سیمتن ماه جبین شد همچو قلم جسم من ز ارحزین
2 مسطرزده نامهٔ نوشتم سوی دوست یعنی تنم از هجر تو گردیده چنین
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شبی دارم دراز و تیره همچون تار گیسویت دلی دارم پریشان همچو موی عنبرین بویت
2 ز مژگان خارها درجویبار دیدگان بستم که ماندلخت دل وزصاف اشک آبی زنم کویت
1 گرم صدبار میرانی مدامت مدح گو باشم اگر خون مرا ریزی که بازت خاک کو باشم
2 بخون آلودهٔ تیغ ویم همدم مده غسلم بدین تقریب شاید روز محشر سرخ روباشم
1 هست در سینه سل بدیده سبل زین طعامی که کرده خصم دغل
2 گه شدش یوم لیل و لیلش یوم بوم آسا زهی ضلال و زلل
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به