1 از مرگ رافع بن علا، آن جهان جود از رفعت و علا بجهان در اثر نماند
2 نه شخص او برفت، که شخص کرم برفت نه ذات او ماند، که ذا هنر نماند
1 چون بر وزد بچهرهٔ تو ، ای نگار ، باد گردد ز نقش چهرهٔ تو پرنگار باد
2 هستم غلام باد ، که هر صبح دم مرا آرد نسیم طرهٔ تو ، ای نگار ، باد
1 رایت شرع و ملک منصورست آیت علم عدل مشهورست
2 بخداوند خسروان خاقان که جهانش مطیع و مأمورست
1 ای بر مراد رأی تو ایام رامضا بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
2 از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف وز فر تو فزوده وزارت بسی بها