1 ازان کوز ابری باز کردار کلفتش بسدین و تنش زرین
1 کفیدش دل از غم، چون آن کفته نار کفیده شود سنگ تیمار خوار
1 یکی بزم خرم بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند
1 من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
2 چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند من موی از مصیبت پیری کنم سیاه
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار