- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از آن تیغی که آبش شست جرم کشتگانش را ربودم دلنشین زخمی که میبوسم دهانش را
2 جنونم میبرد تنها به سیر آن بیابانی که نبود ایمنی از رهروان ریگ روانش را
3 چمن کی گلبنی آرد به آب و رنگ رخسارت اگر مالد به روی لاله، خون ارغوانش را
4 نمود آسان فراق نخل بالایش ندانست که این تیر از جدایی بشکند پشت کمانش را
5 چو گل رفت از چمن با باغبان گفت از وفاداری که تا بلبل به باغ آید نگهدار آشیانش را
6 ز شوق آن کمر هرکس دلش چاکست و حیرانم که چندین شانه در کارست یک موی میانش را
7 کلیم ار نالهای داری برو بیرون گلشن کن که این گل برنمیتابد نگاه باغبانش را