-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از آن ز صحبت یاران کشیده دامانم که صحبت دیگری میکشد گریبانم
2 چو خلوتست دل ید در و دل آرامی بپاسبانی دل در توقع آنم
3 ز دوست رنج پیاپی مرا بود خوشتر ز راحتی که رسد از فلان و بهمانم
4 گذشت آنکه بصحبت نشاط رو میداد کنون بمجلس صحبت به بیتالاحزانم
5 کجا شد آنکه بهنگام شعر میخواندم چه شد نشاط رفیقان و کو رفیقانم
6 کجا شد آنکه بگردون فغان من میرفت گره گره شده اکنون سینه افغانم
7 کجاست یار موافق رفیق روحانی بلطف جمع کند خاطر پریشانم
8 یکیست یار من و نیست غیر او یاری ولیک در طلبش چارهٔ نمیدانم
9 بسوی چاره نبردم رهی به بیداری مگر به خواب به بینم که چیست درمانم
10 خیال دوست چنان میزند ره خوابم که خواب مرگ گمان میشود که نتوانم
11 ز مرگ دم بدمم میرسد پیام خوشی بگو بیا که روانرا بپاش افشانم
12 دل تو فیض اگر با تو صحبتی خواهد بگو ز صحبت نامحرمان گریزانم