- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از تغافل یا تو را با خویش مایل میکنم یا برون مهر تو را یک باره از دل میکنم
2 گر به جا خوی برآرد خون ز چشمم دور نیست زر تیغ از بس که شرم از روی قاتل میکنم
3 هر زمان بر سینه از ناخن گشایم رخنهها چارهها بنگر که بهر تنگی دل میکنم
4 میکنم یا دل به آسانی ز مهر روی تو یا که بر خود کار را یک باره مشکل میکنم
5 ایمنند از گمرهی واماندگان کاروان چون جرس تا ناله در دنبال محمل میکنم
6 اینکه ترک عاشقی کردم نه از وارستگی است امتثال حکم شاهنشاه عادل میکنم
7 شهنشان فتحعلیشاه آنکه شرم آرد (سحاب) چون به دریا ابر دستش را مقابل میکنم