-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس بر جراحتهای قلبم یک نمکدان است و بس
2 گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن از عرق بر روی ساحل موج طوفان است و بس
3 تحفه دیگر ندارم درخور عرض ادب پیشکش در پیش تیغش جوهر جان است و بس
4 صد کتاب حکمت درس جنون را خواندهایم یک جهان دیوان ولی یک بیت ویران است و بس
5 نسخههای جوهر تیغش نمیدانم ولی آنقدر دانم که او یک مد احسان است و بس
6 گرچه میریزد به خاک هر دری صد آب رو مدعای سائل از ابرام یک نان است و بس
7 ظلمت زلفش که یارب خط اسکندر مباد در خیالآباد هستی یک شبستان است و بس
8 دم به دم موج حیا گل میکند از روی او کز عرق بر عارضش جوش گلستان است و بس
9 طغرل از زیر و بم عشقش مرا معلوم شد بر دلم از نالههایش یک نیستان است و بس!