از کاه ، کهربا بگریزد به بخت از وحشی بافقی غزل 24

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما

1 از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما خنجر به جای برگ برآرد درخت ما

2 الماس ریزه شد نمک سودهٔ حکیم در زخم بستن جگر لخت لخت ما

3 با اینهمه خجالت و ذلت که می‌کشم از هم فرو نریخت زهی روی سخت ما

4 زورق گران و لجه خطرناک و موج صعب ای ناخدا نخست بینداز رخت ما

5 وحشی تو بودی و من و دل، شاه وقت خویش آتش فکند شعلهٔ گلخن به تخت ما

عکس نوشته
کامنت
comment