-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
2 بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
3 ماندست چون دل من در زلف او سیر رخسار آبدارش در زلف تابدار
4 گه بنددش بحلقه و گه داردش اسیر تا همچنانکه اوست سیه گشت و بیقرار
5 سرو و مه و بنفشه ببستان بهل که او ماهیست پر بنفشه و سرویست پر کنار
6 گفتم ستاره دارد در نوش تا بکرد نوش ستاره دارش چشمم ستاره بار
7 از عشق خیزد انده ، تا کی بلای عشق در عشق خیر نیست من و نعت شهریار
8 سلطان عصر شاه جهان سید ملوک مسعود فخر عالم و آرایش تبار
9 شد روزگار بندۀ او زانکه ننگرد از روزگار جز بخداوند روزگار
10 تا کامگار گشت بشاهی ودخسروی یکدم زدن نگشت برو خشم کامگار
11 شاها ز مرکب تو شگفت آیدم همی کش تن بیافرید خداوند از وقار
12 بیرون جهد ز دایره گر برکشی عنانش وندر جهد چوران بفشاری بچشم مار
13 اندر هوا چو باد و بباد اندرون چو کوه وز بار او زمین نتواند کشید بار
14 جسمش سپهر و زین قمر و تنگ آفتاب عزمش عنان و حزم لگام و قضا چدار