از کف ما عشق دامان شکیبایی از غبار همدانی غزل 37

غبار همدانی

آثار غبار همدانی

غبار همدانی

از کف ما عشق دامان شکیبایی کشید

1 از کف ما عشق دامان شکیبایی کشید دیدی ای دل کار ما آخر به رسوایی کشید

2 از مسلمانی چلیپا زلف ترسا بچه ای آخرم در حلقۀ زنّار ترسایی کشید

3 گاه گاهم رخ نماید آن پری پیکر به خواب بی سبب نبود اگر کارم به شیدایی کشید

4 هرکه بار عشق جانان را بدوش جان نهاد بار یک عالم مصیبت را به تنهایی کشید

5 من ندادم دل به دست او ز روی اختیار او دل از دستم به بازوی دلارایی کشید

عکس نوشته
کامنت
comment