از آتش ما گر نفسی دود از اسیر شهرستانی غزل 632

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

از آتش ما گر نفسی دود برآید

1 از آتش ما گر نفسی دود برآید از شرم نگاهش عرق آلود برآید

2 لبریز چه شور است دگر انجمن ما کز هر جگری ناله نمکسود برآید

3 از غیرت آهم گل عشقی نتوان چید آتش بود آن لاله کز او دود برآید

4 گلچین فریبش نشود زخم دل ما الماس گر از مرهم بهبود برآید

5 جایی که نگاهت سخن از حوصله پرسد دل گر همه بود است که نابود برآید

6 از غم چه گریزی که ز همراهی عشقت گر بود دل از تربت محمود برآید

7 جایی که اسیر تو کند نغمه سرایی دود از جگر زمزمه عود برآید

عکس نوشته
کامنت
comment