- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از زبان من غرض گو گرنه حرفی تازه بست بار اوراق تغافل را چرا شیرازه بست؟
2 ای که گویی نیست با معشوق کاری عشق را محمل لیلی که غیر از عشق بر جمازه بست؟
3 در تماشای در و دیوار کوی ساقیان دیده چون خورشید نتواند لب از خمیازه بست
4 عالم از آوازه رسوایی ما پر شدهست هرکسی گویا بر این آوازه صد آوازه بست
5 ناز خوبان را دگرگون کی کند اشک نیاز بر گلی بلبل کجا از گریه رنگی تازه بست؟
6 از سر کوی تو قدسی خواست بگریزد ز اشک شوقت آمد راه او از لطف بیاندازه بست