- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از من غبار بسکه بدلها نشسته است بر روی عکس من در آئینه بسته است
2 اندیشه ای زتیر و کمان شکسته نیست زآهم نترسد آنکه دلم را شکسته است
3 خوار است آنکه تا همه جا همرهی کند نقش قدم بخاک ازین رو نشسته است
4 روشندلان فریفته رنگ و بو نیند آئینه دل بهیچ جمالی نبسته است
5 وحشی طبیعتم، گنه از جانب منست نامم اگر ز خاطر احباب جسته است
6 بر توسن اراده خود کس سوار نیست در دست اختیار عنان گسسته است
7 کار کلیم بسکه ز عشقت بجان رسید ناصح بآب دیده ازو دست شسته است