1 از من مرنج ای ز تو شادی جان من گر لب گشودهام پی هجو شراب تو
2 زیرا که او قباحت بسیار کرده است دی شب به جامهٔ من و با جامه خواب تو
1 تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست رطل میی که مست شوم ، در سبوی کیست
2 تیغی که زخم ناز به قدر جگر خورم تا در میان غمزهٔ بیداد جوی کیست
1 کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد ننشست با رقیبی و آزار من نکرد
2 یک شمه کار در فن ناز و کرشمه نیست کز یک نگاه چشم تو در کار من نکرد
1 از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما خنجر به جای برگ برآرد درخت ما
2 الماس ریزه شد نمک سودهٔ حکیم در زخم بستن جگر لخت لخت ما