- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از غم لیلی به وادی گرچه مجنون میگریست گر رموز عشق دانی لیل افزون میگریست
2 رفته در محفل سخن از آتشینرویی که دوش شمع را دیدم که از اندازه بیرون میگریست
3 خون از چشم آشنا میریخت در بزم وصال وای بر بیگانه کآنجا آشنا خون میگریست
4 آه دردآلود را در دل نهفتم شام هجر آسمان از بس که از بیم شبیخون میگریست
5 دیده خونبار ما بود آنکه در محفل طبیب هر زمان در حسرت آن لعل میگون میگریست