- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از کجنهاد سرنزند جز بیان کج کج میرود خدنگ برون از کمان کج
2 نتوان خموش ساخت زبان اهل کذب را دشوار بسته در شود از آستان کج
3 ظاهر چو شد هوس نشود کار عشق راست رهرو به منزلی نرسد از نشان کج
4 تا کی عنان به دست هوا و هوس دهی بیرون ز راه افتی از این همرهان کج
5 از زیر آسمان برو ای دل که بیش از این نتوان نشست در پس این سایبان کج
6 شد سرنگون ز سنگ حوادث چو شهپرم قصاب اوفتادم از این آشیان کج