1 از کاسه و کوزه جوی جیحون نشود این کار بجز ز فیض گردون نشود
2 موسی شو و کف ز جیب خود آر برون از کیسه کس فقیر قارون نشود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در خور اگر نییم می لعل فام را ای کاش تر کنند به بویی مشام را
2 بر قدر زخم مرهم لایی نمی دهند زان می که طعم و بوش گزد مغز و کام را
1 ناله ما نغمه اهل نوا را گرم ساخت شوق ما هنگامه این ماجرا را گرم ساخت
2 زآتش وادی بیفکندیم نعلین از قدم موسی ما گرم رو گردید و ما را گرم ساخت
1 چنان ز خانه برون رفتنم به دل ننگ است که آستانه بیابان و گام فرسنگ است
2 به جان در تن مفلوج گشته می مانم که در برآمدنم رنج و ماندنم ننگ است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به