1 دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
2 نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
3 خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
4 ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
5 گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم
6 میکشیم از قدح لاله شرابی موهوم چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
7 حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم