- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرو آزاد که در باغ نشانند او را بنده ی قامت رعنای تو خوانند او را
2 آن جهاندار جهان نام جهان از بر من به جهانی ز کف من بجهانند او را
3 ندهندش به همه ملک جهان یک سر موی به همه ملک جهان گر بستانند او را
4 یا درآرند نگارین به سلامت بر من یا سلام من مسکین برسانند او را
5 خواست تا پیش من آید نفسی از در غیب چون درآید که همه کس نگرانند او را
6 خوانم الحمد و به اخلاص به رویش بدمم گر به نزدیک من سوخته خوانند او را
7 حیدر از کوی وصال تو به جایی نرود گر به شمشیر فراق تو برانند او را