نشد جز درد و داغ عشق از بابافغانی شیرازی غزل 55

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

نشد جز درد و داغ عشق حاصل در سفر ما را

1 نشد جز درد و داغ عشق حاصل در سفر ما را که از هر شهر و یاری ماند داغی در جگر ما را

2 اگر چه می رویم از دست شوخی زین دیار اما همین حالت دهد رو باز در شهر دگر ما را

3 همان بهتر که یاران با کسی دیگر نپیوندیم که دوران می کند آخر جدا از یکدگر ما را

4 نه ما داریم این سرگشتگی از گردش گردون بتان دارند زینسان کوبکو و در بدر ما را

5 فغانی اشک ریزان از سر کوی بتان مگذر که بس بی‌آبرویی می‌رسد زین رهگذر ما را

عکس نوشته
کامنت
comment